ایلیای من

ایلیا الف
۱۶ آبان ۹۳ ، ۱۵:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا

صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا

تنها امید خلق جهان! یابن فاطمه

ای منتهای آرزوی اولیا بیا

بالا گرفته ایم برایت دو دست را

ای مرد مستجابِ قنوت دعا بیا

فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ایم

دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا

از هیچ کس به جز تو نداریم انتظار

بر دست های توست فقط چشم ما بیا

هفته به هفته می گذرد با خیال تو

پس لا اقل به حرمت خونِ خدا بیا

بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای

ای خون جگر ز غربت زینب بیا بیا

عرضِ ارادتِ کمِ ما را قبول کن

امسال هم محرم ما را قبول کن

ایلیا الف
۱۶ آبان ۹۳ ، ۱۵:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بنای نظام آفر ینش بر قربانی شدن مادون برای مافوق است . همه ی موجودات طبیعت خود را قربان مؤمن می کنند، او خود را قربان اهل بیت و آنها خود را قربان خدا می کنند.
ظهور حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه جزای کربلاست. همه ی مصیبت های عالم درکربلا جمع شد و جزای آن شد این آقا.
نماز و روزه و قرآن و ایمان و… هر یک چهار فصل دارند. بهار ایمان، عاشورا است.
امام حسین را ابتدا خدا توسط عشق شهید کرد، سپس شمر به وسیله ی تیغ.
مصباح الهدی ص298

ایلیا الف
۱۳ آبان ۹۳ ، ۱۳:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


ایلیا الف
۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

آقا امام زمان (ع) یک تبسم به روی آدم بکند آدم چه می‌شود؟ مجسم کنید که شما امام زمان (ع) را نگاه کنید و حضرت بخندد فقط ،هیچی دیگر، تمام نسلت خوشبخت می‌شود. آن وقت می‌دانید امام زمانِ قمربنی‌هاشم به او چه گفت؟ گفت: «بنفسی أنت» [1]؛ جان من به قربانت ! در مقاتل معتبر داریم. حالا فضایل آقا چقدر است؟ این یک فضیلت را ما نمی‌توانیم هضم کنیم که این همه شهید در اسلام بودند ، روایات معتبر می‌گوید: «یَغبِطُه جَمیعُ الشُّهدا» [2] اگر این {جمیع} را نداشت می‌گفتیم شاید بعضی از شهدا را می‌گوید اما می‌گوید: مقام حضرت عباس(ع) مقامی است که همه شهدا غبطه آن را می‌خورند...
پدر، امیرالمؤمنین (ع) است. در بهشت، همه آرزوی مقامش را می‌برند. امام صادق(ع) فرمود: عموی ما عباس بصیرتش پرده‌ها را می‌شکافت. این هم خیلی حرف است. 
دو جمله از مادر بزرگوارش بگویم که خیلی دلم را سوزانده است. جلد سوم «تنبیه المقال» مرحوم ممقانی دیدم که در فصل نساء یک فصل کوتاهی دارد به این مضامین، می‌نویسد که کاروان کربلا به مدینه بازگشت. یک سخنگو معیّن کردند که جواب مردم را بدهد.این را من عرض می‌کنم که سخنگو آدم عاقلی بود چون خبرهای وحشتناک را باید تدریجا گفت. خبرهای خوشحال کننده را هم باید تدریجا گفت. شنیدم آن آزادگان ما که از عراق می‌آمدند چند مورد رفتند به مادر، خواهر بی‌مقدمه گفتند، گفتند مادر یک‌دفعه روی زمین افتاده است. خواهر افتاده روی زمین. تدریجاً باید گفته شود. خبر مهم چه منفی، چه مثبت باید تدریجاً گفته شود. 
این سخنگو ظاهراً نشسته بود و مردم به او مراجعه می‌کردند. این کاروان برگشته است یکی می‌گوید آقا! برادر من در کربلا بوده اسمش هم فلان بوده سرنوشتش چه بود. آن یکی می‌آمد می‌گفت پدر من در کربلا بود. آقا! این سخنگو یک‌دفعه دست و پای خود را گم می‌کند. یک نفر مراجعه کننده به سوی تو دارد می‌آید، خیلی عظیم القدر است. کیه؟ مادر عباس بن علی (ع) دارد می‌آید، سخنگو چه بگوید؟ خانم چهار تا فرزند به کربلا فرستاده است. عبارتِ کتاب، قریب به این مضامین است، می‌گوید: خانم آمد مثل کوهی با وقار ایستاد. فرمود: در کربلا چه خبر؟ این سخنگو گفت که خانم! بعضی از فرزندانتان شهید شدند. چی بگوید دیگر؟ دوباره برگشت گفت: چه خبر؟ جوابِ مشابه آن را شنید. دقت کنید.
عظمت را ببین! دوباره این عبارت را شنید، اصلاً مثل اینکه نشنیده است، با غضب به آن سخنگو فرمود: «قَد قَطَعتَ میاةَ قَلبی» رگ قلبم را پاره کردی. گفت: خانم چه کار کردم؟ چه سوء ادبی از من سر زد؟! فرمود: تو خبر اصلی را به من نمی‌دهی؛ «اَولادی و مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فِداءً لِأبی عبدالله» فرزندانم وتمام این‌ها که زیر آسمانند، فِدای ابی عبدالله بشوند. «أخبِرنی عَنِ الحُسَین».به من از حسین خبر بده... این ادب ولایت بود که خانم نشان داد...

استاد فاطمی نیا

[1]: الوقایع و الحوادث، ج3 ص12. منتهی الامال، ج1 ص706.
[2]: الخصال، ج1 ص68.

ایلیا الف
۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۶:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


ایلیا الف
۱۱ آبان ۹۳ ، ۰۱:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بزرگواری میفرمودند: روزی در محضر حضرت استاد علامه حسن حسن زاده روحی فداه نشسته بودیم، چند نفر از عزیزانی به دیدارشان آمده بودند. یک آقا جوانی همین جور طبق متعارف برگشتند گفتند: آقا ما گنهکاریم، ما را دعا کن.

آقا رو سرشان داد کشید: این چه حرفی است تو می زنی؟ تو گنهکار هستی پیش من حسن زاده چرا می گوئی؟ آن را برو در خلوت خانه ات با خدایت حرف بزن. چه کار داری به این و آن بگوئی من گنهکارم. تند شد روی جوان، خجالت نمی کشی این طور حرف می زنی؟ تو می دانی یعنی چی داری می گوئی؟ کسی گناه خدا می کند یعنی به ناموس خدا تجاوز کرده. تو داری رسماً در پیش من می گوئی من به ناموس خدا تجاوز کردم. خجالت نمی کشی؟ همچین حرفی می زنی، که چی؟ دعا کن من به ناموس خدا تجاوز کردم. غیرت خدا به جوش می آید . اتفاقاً گناه باعث می شود بین خدا و بین عبد یک رابطۀ فقط خصوصی برقرار شود. که بین بنده گنهکار با هیچ کس دیگر خدا راضی نیست رابطه برقرار شود. من غیرتم به جوش می آید گناه کردی یواشکی بیا شب، تاریکی، خلوت. دهن باز نکن داد نکش سروصدا نکن. نگذار مردم بشنوند
پشیمان شدی آهسته با خودم حرف بزن. چه کار داری داد و فریاد کنی آبروی خودت را می ریزی آبروی من خدا را می ریزی. چون بین مردم می گویی من گناه کردم یعنی به ناموس خدا تجاوز کردم. این بَد است. خدا دوست ندارد چیزی را که فحاشی شده بی احترامی شده، شایعه اش کنی بین مردم داد بکشی.

حالا یکی می رود نعوذبالله یک عمل خلاف می کند دیگری می رود عمل خلافش را پخش می کند به همان اندازه که او خلاف کرد به همین اندازه اینی که دارد شایعه می کند هم گنهکار است. چرا داری گناه را پخش می کنی؟
قرآن من و شما می گوید: اگر بدی هم دیدی خیلی آهسته، داد هم نکش. اگر امر به معروف هم می خواهی بکنی خیلی آهسته، مثل آینه باش. آینه داد نمی زند یقه ات بَد است. وقتی روبروی آینه می ایستی جیغ نمی کشد بگوید چرا موی سرت اینجوری است؟ خیلی سکوت محض است، آهسته هیچ کس خبر دار نیست، جز تو و آینه

ایلیا الف
۱۱ آبان ۹۳ ، ۰۰:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


ایلیا الف
۰۶ آبان ۹۳ ، ۰۰:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

۱٫ هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.


۲٫زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.


۳٫اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.


۴٫ گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.


۵٫موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.


۶٫اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.


۷٫تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.


۸٫هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.


۹٫ تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.


۱۰٫با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.


11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.


۱۲٫ لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.


۱۳٫ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله


۱۴٫دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”


۱۵٫هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا”، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله“را بگو همه ی دلت را تصرف کند.


ایلیا الف
۰۶ آبان ۹۳ ، ۰۰:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ایلیا الف
۰۴ آبان ۹۳ ، ۰۰:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر